نوشته شده توسط : پرویز جیحونی(بیخبر)

 

 

باز با نهایت عجز بدرگاه دوست در خواهیم آویخت 

و باز توبه و باز انابه

و دستی تهی

آیا زنگار ها شسته خواهند شد ؟

 

آیا از شراب ناب و طهور دوست حتی جرعه ایی برما خواهند چشاند ؟

 

خوشا به حال آن رندان خرقه پوش مست که بدرگاه دوست رخصت میابند

ما را هم دریابید

که سرافکنده ایم و چشم به ستارالعیوبی او دوخته ایم و غفار الذنوبی اش

باشد حرف دلی که تقدیم میکنم باعث شود شما خوبان  در این شبهای قدر

نظری بر این حقیر بیخبربیافکنید و دعایی و ..... باندازه بزرگواریتان

 

 

 

شعری به قلم :  پرویز جیحونی (بیخبر)

 

بی دست و بی سر و بی پا ، مستانه آمدند

 



:: موضوعات مرتبط: تصاویر زیبا , شعر و ادب , اشعار بیخــــــــــــــبر , ,
:: بازدید از این مطلب : 767
|
امتیاز مطلب : 26
|
تعداد امتیازدهندگان : 8
|
مجموع امتیاز : 8
تاریخ انتشار : 21 / 9 / 1391 | نظرات ()